مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم

ساخت وبلاگ
سلام به همه غیبتم در  روزنوشته ها خیلی طولانی شده! می دونستم زیاده، ولی فکر نمی کردم سه ماه و نیم گذشته باشه. مدتیه مشغول تلاش تو بخش های مختلفی هستم که سرجمع قراره به تقویت برند خوشه چین منتهی بشه. این که بعد از این همه مدت که از راه اندازی خوشه چین گذشته، هنوز می گم در این مرحله هستم شاید به نظر بعضی دوستان زیاد باشه و به نظر بعضی دیگه هم طبیعی بیاد. راستش تلاش های زیادی برای  دیده شدن گروه خوشه چین می کنم ولی شاید به اندازه تلاش انجام شده جواب نمی گیرم. یک بخش موضوع به این برمی گرده که کار کارمندی کلا انرژی و وقت زیادی از آدم می گیره و تقریبا وقتی آزاد می شی، دیگه امکان یا انرژی چندانی برای پیشبرد کار باقی نمونده. اگر بین دوستان کسی باشه که هم کارمنده و هم می خواد کسب و کار خودش رو داشته باشه، به نظرم حرف من رو  تایید می کنه. اما دوست دارم بعضی از کارهایی که با عنوان و تحت نام خوشه چین انجام شده رو براتون بنویسم: - دوره های آموزشی و گردهمایی های مربوط به مشاوره و آموزش و تحقیقات رو جدی دنبال می کنم. - طراحی و برگزاری دوره های آموزشی با موضوع فروش و بازاریابی خدمات در قالب دوره های 4 و 8 ساعته خیلی چسبید، مخصوصا وقتی رضایت بالای شرکت کنندگان پیوست کار شد. - این یکی دو عنوان هم به دوره های آموزشی خوشه چین اضافه شد: «بازاریابی و فروش خدمات» و «مدیریت تعارض شخصی و سازمانی». - با چندتا از مدارس کسب و کار کشور جلساتی داشتم که یکی از اونها منجر به انعقاد قرارداد شد. - با همکاری دوستانم کتابی جدید از یک انتشارات معتبر در زمینه استراتژی ترجمه کردیم که فعلا به یک گیر خورده که تو حوز مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 21:22

تازه وارد سازمان شده بودیم. یکی از قدیمی های سازمان توصیه ای مهم کرد که بعضی از بچه های هم  دوره من جدی نگرفتند. اما آن اندازه مهم و کارساز و قابل توجه بود که بارها سر کلاس های مختلف - مخصوصا وقتی فراگیران کارمند بوده اند- این داستان را برای شان نقل کرده ام. او گفت: حواس تان باشد برای دهه ی سوم کارمندی تان، یک شغل و منبع درآمد دیگر بجز کارمندی داشته باشید. توضیحاتی هم داد: وقتی بیست سال سابقه را پر کردید، وارد دهه ای می شوید که کم کم باید از کار رسمی و استخدامی جدا شوید ولی هنوز عمر مفید کاری تان تمام نشده. آن زمان عروس و داماد دارید و نوه ها، درشت و ریز دوره تان می کنند، همه هم یک قاقایی، چیزی می خواهند. کم کم در محل کار آدم های جدیدتر وارد می شوند و بخواهید یا نخواهید، انتظارات سازمان از شما با الان فرق خواهد داشت؛ دیگر با این حجم کار به شما ارجاع نمی شود و خودتان هم با هیجان فعلی کارها را انجام نخواهید داد. اینها یعنی حضور و نقش و حجم فعالیت شما در این سازمان کاهش خواهد یافت و اگر در این شرایط بازنشسته بشوید، دچار افسردگی و پریشانی  خاطر خواهید شد. اما، اگر شغل دیگری داشته باشید، کم کم با کمرنگ شده نقش تان در سازمان فعلی، حضورتان در شغل دوم که ان شاالله متعلق به خودتان خواهد بود را پررنگ تر و پر رنگ تر خواهید کرد. نه بی پول می شوید، نه افسردگی می گیرد، نه کاسه ی چه کنم دست خواهید گرفت. مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 14:39

به نظرم اشکالی ندارد که آدم در سن پنجاه سالگی هم به چیزهایی فکر کند. شروع ماجرا این که: امروز برای چندمین بار دلم خواست می توانستم - حداقل کمی- در برخوردم با آدمها، سهم احساس را کمتر و سهم منطق و محاسبه گری را بیشتر کنم. بعضی وقتها فکر می کنم دلیل بعضی از موفق نشدن هایم همین اضافه وزن احساس نسبت به منطق است. به نظرم اشتباه می کنم که فکر می کنم برای دوست داشتن آدمها باید این سهم اضافه را به احساس بدهم. لابد آدمهای منطقی و خیلی منطقی و خشک هم دیگرانی را دوست دارند؛ پس این دو با هم منافاتی ندارند. ولی راستش، گاهی بدم نمی آید کمی برای آدمها کلاس بگذارم و خودم را بگیرم و سر سنگین باشم. اینی که هستم را دوست دارم و برایم لذتبخش است ولی بالاخره گاهی اوقات بد نیست بتوانم حداقل نقش کسی متفاوت با خودم را بازی کنم. نمی شود که با همه در همه اوقات یک شکل رفتار کرد. بیشتر که فکر می کنم، می گویم شاید بخشی از این علاقه به مقطع سنی فعلی ام باز می گردد؛ دیگر نمی شود پنجاه ساله باشی و مثل کودکان مهربان باشی. شاید هم لازم است مدل مهربانی ام را عوض کنم؛ مثلا، بروم، بگردم، بررسی کنم و ببینم مدل مهربانی 50 ساله ها چگونه است. خود پنجاه سالگی اینجوری است: در این سن، پدر فرزندی هستی که خودش آدم بزرگ حساب می شود؛ گرچه جوان است. سابقه ی کاری بیست و شش، هفت ساله داری و رده ی شغلی ات با اغلب کسانی که همکارشان هستی متفاوت است. حضورت در جمع همکاران، هم میانگین سنی را افزایش می دهد، هم میانگین سابقه ی کار را. کارهایی هست که انجام شان می دهی و با انجام شان مشکلی نداری، ولی همکاران تصور می کنند بد است که این کارها به تو واگذار شود. هنوز مشغول ی مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 20:49

این را چندین بار پیش از این آزموده ام؛ چندین بار پیش از این آخرین بار که میخواهم اینجا برایتان بنویسم. یک بارش خیلی سال پیش بود. رییس قسمت ما می خواست از ما جدا شود و به واحد دیگری برود. به خاطر اختلافاتی که رییس بالاتری با او داشت، خودش و ما همکارانش را آزار و اذیت می کردند. ما چه کاره بودیم؟ هیچی با او خوب بودیم؛ همین. وقتی قصد رفتن کرد، مدتی بود من از آن واحد جدا شده بودم. رییس بالاتری مرا دعوت کرد و خواست که به همان واحد برگردم و ریاست را بپذیرم تا آن که قصد رفتن داشت، راحت برود، کارها هم نخوابد و اوضاع هم خوب بشود. بررسی هایی کردم. من در واحد تازه ام هم رییس بودم؛ چیزی به من اضافه نمی شد. اما یک چیزهای دیگری هم بود: - خود رییس بزرگ پیشنهاد داده بود.  - رفتن دوستم از محل کاری که آزارش می دادند راحت و بی دردسر می شد. - چون من با پیشنهاد رییس بزرگ آمده بودم، بهانه های ادامه رفتارهای آزاردهنده با همکارانم از او سلب می شد؛ نمی توانست بگوید من را نمی خواهد و همراه نیستم و ... بچه هایم را اذیت کند. با در نظر گرفتن این شرایط و مواردی دیگر، پیشنهادش را پذیرفتم. نتیجه: همه چیز طبق پیش بینی ام جلو رفت جز مورد آخر. بعد از چند ماه رییس بزرگ رفتارهای آزار دهنده اش را شروع کرد و این بار بچه های من چندان در معرض تیررس نبودند، مستقیم خود مرا می زد. راستش او یک بله قربان گوی صرف و پاچه خوار می خواست که من نبودم، درست مثل رییس قبلی که نبود و اذیتش می کرد. البته چیزی هم فراتر از اختیارات رسمی و قانونیم نمی خواستم ولی او یک خودمحور از خود متشکر بود که همه چیز یا طبق خواسته ی او می بود یا اصلا نباید می بود. بعد از تحمل چندین ماه عذاب، آنجا را رها ک مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 26 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 17:26

اخیرا تجربه‌ای داشتم در حوزه‌ی کتاب‌خوانی که ترجیح دادم گرچه تکراری بود، باز بی‌تفاوت از کنارش رد نشوم و دست کم با شما به اشتراک بگذارم. دوستی دارم بسیار کتاب‌خوان و شدیداً آشنا به فضای کتاب، از وضعیت چاپ و نشر، تا اسامی فعالان این حوزه از نویسندگان و مترجمان گرفته تا مدیران انتشارات و مسئولان وزارت ارشاد و... تقریبا همه را می‌شناسد. اخیرا در دیداری نزدیک - به روال چنین دورهمی‌هایی- بحث به موضوع کتاب کشیده شد. گفت که در پی دغدغه‌ای ذهنی کتابی خریده و برای رفع ابهامات آن، کتابی دیگر و کتابی دیگر و ... نهایتا در بازه‌ای چند ماهه، چند صد جلد کتاب خوانده. چون فهمیدن خواسته‌ی ما برایش سخت نبود، خودش پیش از تقاضای ما، شروع کرد به ارائه‌ی بخشهایی از موضوع و یافته‌هایش. درباره‌ی تاریخ معاصر ایران و نقش دولت انگلستان در وقایع کشورمان مطالعه کرده بود. انصافا عمیق خوانده بود و خوب هم به ذهن سپرده بود. فقط از یک جایی به بعد، به این نتیجه رسیدم که کتابهایی که خوانده، یا همه از نویسندگان و مترجمانی با یک طیف فکری بوده‌اند یا زاویه‌ی نگاه خودش در تحلیل و تقویت رخدادهای مسیری از تاریخ معاصر که تعریف می‌کرد نقش داشته. همان بحث تکراری بد بودن پهلوی پدر و دست‌نشانده بودنش و بی‌دینی او و .... مسیر مطالعه، ابزار مطالعه، زمان کافی، انرژی و هرچه این روزها برای کتاب‌خوانی لازم است را فراهم و مصروف کرده بود، ولی خروجی‌ یکسویه بود و فرد مورد نظر را در تمام ابعاد بد و نالایق و بی‌خاصیت یافته بود. به‌خودی خود، باطل بودن نتیجه‌گیری‌اش محرز بود؛ مگر می‌شود یک نفر را بررسی کرد و حتی یک نکته‌ی مثبت درباره‌اش پیدا نکرد؟ بار دیگر با خودم به این نتیجه رسیدم که مطالعه و بررسی و واکاوی یک موضوع -چه فرد مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1402 ساعت: 15:21

من متولد سال 51 هستم و وقتی انقلاب شد، در میانه ی کلاس اول ابتدایی بودم؛ بهمن 1357. یک روز تصمیم گرفتم شعارهایی که از بچگی در ذهنم مانده و هر از گاهی مثل آهنگهای روی حافظه، لود می شود و بالا می آید را  روی کاغذ بیاورم؛ ولی اطرافیان منصرفم کردند؛ شاید چون در بحبوحه ی مسائل این روزهای 1401 این تصمیم را گرفتم، نگرانم شده بودند. حالا می خواهم از منظری دیگر به این موضوع بپردازم؛ از منظر سیاسی نبودن یا همان جمله ی بلاتکلیف «من سیاسی نیستم.» از شعارهای انقلابیون چیزهایی را همراه با موسیقی اش در ذهن دارم: - تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود. - اگر به کشتار خلق، ادامه دهد این شاه ... و بعد که شاه رفته بود: شاه فراری شده، سوار گاری شده  دانشجوهای دخنر و پسری که دستهای شان را در هم حلقه کرده بودند و در دسته هایی خیلی شیک و منظم می رفتند و می خواندند: معلم شهید ما، دکتر علی شریعتی، جان به کفش نهاده بود، الا الا چه همتی! زنده باد نام او، نام او یاد او.   یکی از اتفاقاتی که همان کلاس اول ابتدایی شاهدش بودیم این بود که وقتی بعد از مدتی تعطیلی به مدرسه بازگشتیم، به جای عکس بزرگ شاه و شهبانو روی دیوار بالای تخته ی کلاس - که آن سالها تخته سیاه بود، عکس رهبر انقلاب را گذاشته بودند. دیگر اینکه سر صف صبحگاه، به جای سرود شاهنشاهی (شاهنشه ما زنده باد ...) سرود جمهوری اسلامی (شد جمهوری اسلامی به پا ...) را می خواندیم. اینها شروع ماجراهای سیاسی بود که در همان سالهای کودکی شاهدش بودیم. نوشته های روی در و دیوار شهر، چیزهایی را به ما القا می کرد. مثلا این شعار که از قبل انقلاب جا مانده بود: بیطرف ها، بی شرفند. که وقتی معنایش را مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 73 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:25

طبقات خدمات خوشه چین در گواهی این اداره بدین شرح اعلام شده است: طبقه 35: معاضدت مدیریت کسب و کار، ارزیابی کسب و کار، مشاوره در امور کسب و کار و حرفه، مشاوره در امور سازمانی و مدیریت کسب و کار، تحقیقات بازاریابی، مطالعات بازاریابی، ارائه اطلاعات کسب و کار از طریق وب سایت، تحقیقات کسب و کار، خدمات بازاریابی، خدمات مشاوره کسب و کار برای تحول دیجیتال، بازاریابی هدفمند. طبقه 41: آموزش فنی و حرفه ای، خدمات آموزشی مربوط به امور مالی و بازرگانی، خدمات آموزش و ترویج کار آفرینی، تأمین یا ارائه دوره های آموزشی. /*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/ نکاتی درباره ی ثبت علامت: روند شکل گیری و پیدایش خوشه چین را به فراخور در روزنوشته ها اطلاع رسانی کرده ام. لینک این سری مطالب اینجاست:  خوشه چین در بهمن 1400 نوشته بودم که کسی دارد کارهای ثبت علامت را انجام می دهد که این کاره است و خاطرم بابتش جمع است؛ ولی گویا فقط خودش و معرفش او را این کاره می دانستند. از اوایل سال 1400 قرار شد این کار را انجام دهد. هر بار پیگیر شدم، گفت در حال انجام است. ولی انجام نشد. من در گیر کارها و مشغله هایم بود و به توضیحات او بسنده می کردم. ولی طولانی شده بود. تصمیم گرفتم خودم وارد ماجرا شوم و شدم. نتیجه: او علی رغم اینکه تمام حق الزحمه و هزینه را هم گرفته بود، از یک جایی به بعد، کلا کار را رها کرده بود و در زمان لازم اقدام نکرده بود و درخواست من کان لم یکن شده بود. به روی مبارکش نیاورده بود و همچنان می گفت در حال انجام است. کان لم یکن شده بود ولی من باید ثبت می کردم. پس، شخصا از اواخر مرداد 1401 تصمیم گرفتم، 7 شهریور درخواست دادم، و کمتر از سه  ماه بعد این م مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 51 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:25

از آنجا که نام و فامیلی من پرتکرار است، در جستجوی اینترنتی، اسامی مشابه من در رشته‌های مختلف دیده می‌شود. نتیجه این شده که بعضی از مآخذ علمی که افراد را بر اساس نام و نام خانوادگی جستجو می‌کنند، گاه نوشته‌ای از یک نفر در رشته پزشکی را ذیل نام کسی مثل من در بازاریابی قرار می‌دهند به این دلیل که مبنای جستجو و نمایش در آنها همین اسم و فامیلی است. چندی قبل به طور اتفاقی با خبر شدم که سایت ارزشمند مگیران که از دوران کارشناسی ارشد می‌شناسمش و بهره‌های زیادی از سایت‌شان برده‌ام، صفحه‌ای و لینکی به نام من ایجاد کرده؛ کاری که برای سایر صاحبان مقاله در نشریات عضو هم انجام داده است. بخش‌هایی از پروفایل ایجاد شده نیازمند اصلاحاتی بود که به پیشنهاد خودشان انجام دادم. در فکر این بودم که به شکلی مانع از تکرار موضوعی بشوم که در بند اول نوشتم. نتیجه‌ی بررسی‌ها این شد که بروم در منابع و سایت‌های اصلی انتشار اطلاعات علمی، اطلاعات درست خودم را بارگذاری کنم. این مطلب را چرا نوشتم؟ برای اشاره به چند نکته: 1- اگر صاحب مقاله در نشریات، کنفرانس ها و ... هستید، در این سایت‌ها می توانید آنها را در کنار سایر اطلاعات خودتان به عنوان رزومه درج کنید. دوست داشتید از رزومه‌ی ساخته شده‌تان هم فایل تهیه کنید. 2- اگر به دنبال مطلبی از فردی هستید، حتما چک کنید که نوشته‌ی مورد نظر متعلق به خود او باشد. متخصص پزشکی و بازاریابی، متخصص بازاریابی و بازاریابی، و ... به صرف تشابه نام  اشتباه نشوند و اشتباه رفرنس ندهید. 3- الآن، با طبقه‌بندی و سر و شکل تا حدی متفاوت، سه پروفایل به نام من و با کد دسترسی اختصاصی وجود دارد که آدرس آنها را پایین همین مطلب خواهم گذاشت. لینک در: مگیران مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 60 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:25

یکی از همکاران به سبب نوع مهارتها و تحصیلاتی که داشت باید از سازمان به طور موقت منفک می شد و به واحد دیگری می رفت؛ او آی تی می دانست و قرار بود برای واحد سازمانی ما، سامانه ای طراحی شود. او رفته بود تا در واحد آی تی نماینده ی مطلع واحد ما باشد و به کمک بچه های آن واحد، سامانه را متناسب با کارهای واحد ما طراحی و تولید کنند. بدیهی است در طی مدت هشت ماهی که او از واحد منفک شده بود، کارهایی که بر عهده اش بود نباید روی زمین می ماندند. هر کس وظایفی به عهده داشت و در این میان به شکل غیر مستقیم تمام امور محوله به او به عهده ی من گذاشته شد. هشت ماه او نبود و من همزمان وظایف هر دو نفرمان را انجام  می دادم. سامانه به حدی رسید که قابلیت پرزنت برای مدیران ارشد را داشت. در یک جلسه ی کاملا رسمی، با حضور همه ی همکاران واحد و مدیر ما و در جمع مدیران ارشد سازمان، سامانه رونمایی و با شرح جزئیات پرزنت شد. همانجا قول پاداشی هم برای همکاران گرفته شد. روز تقسیم پاداش، تبعیض و ناسپاسی به شکل عجیب و غریبی خودش را نشان داد. برای او که از واحد منفک شده بود، در حد چند میلیون تومان پاداش در نظر گرفته شد که به قولی نفر اصلی کار محسوب می شد. به سه نفر دیگر هم مبلغ قابل توجهی پاداش دادند و گفتند در طول این مدت هر چه او و تیم آی تی لازم داشته اند آنها از اینجا فراهم کرده اند؛ پس آنها هم افراد موثر در پیشبرد پروژه بودند. برای دو نفر که هیچ نقشی نداشتند هم پاداش مختصری فقط به سبب حضور در واحد ما در نظر گرفته شد. در این میان کمترین مبلغ که در واقع توهین آمیز بود متعلق به من بود. چیزی بسیار بی ارزش تر از آن که بتوان نام پاداش بر آن گذاشت. وقتی مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 19:07

سلام. مدتی است که این وبلاگ را برای ثبت نوشته های عمومی تر مدیریت و نوشتن از مطالب روزمره ی غیر تخصصی مربوط به مدیریت گذاشته ام، مقالات تخصصی را برده ام به وبلاگ سایت خوشه چین. از آنجا که خواندن آن مقالات هم از طرف شما عزیزان برایم اهمیت بسیار دارد و از طرفی دوست ندارم مقالات را در هر دو فضا بارگذاری کنم، تصمیم گرفتم اولا، اینجا درباره ی آن مقالات به شما عزیزان اطلاع رسانی کنم؛ از طرف دیگر، دعوت تان کنم آدرس خوشه چین را هم در لیست لینکهای تان داشته باشید و  هر از گاهی به نور دیدگان تان منورش کنید. البته، در این  مدت یکی دو مقاله ی کمی قدیمی تر از روزنوشته ها را در وبلاگ خوشه چین بارگذاری کرده ام که اولا وجودشان برای خوانندگان خوشه چین به نظرم ضرورت داشته، ثانیا، کمی تغییرات هم در نوشتارشان ایجاد کرده ام که هم به سبب پرهیز از کپی صرف  بوده و هم این که کمی تغییرات در فاصله ی چندماهه، طبیعی است. تعدادی از مقالات تخصصی وبلاگ سایت خوشه چین که جای شان اینجا خالی است: از شما عزیزان دعوت می کنم به سایت خوشه چین و وبلاگ آن سر بزنید، نوشته ها را بخوانید، فایل های صوتی را بشنوید و نظرات ارزشمندتان را برایم کامنت کنید. مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت مقاله - برای اثبات اینکه حرفه ای هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eardadashic بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 19:07